وقتی علی نقوی برای اولینبار پا در مسیر کوهنوردی گذاشت دلش از آدمها و جبر روزگار گرفته بود. کوه برای کشتیگیر روستایی حکم درمان زخمهایش را بازی کرد. از آن روز تا حالا هنوز رفاقت بین کوه و علی نقوی پابرجاست.
علی که ساکن محله مطهری است این ورزش را در جوانی به صورت آماتور شروع کرد و حالا بعد از گذشت بیش از 30سال به یکی از کوهنوردان حرفهای تبدیل شده است. او در این مدت بیش از120قله مرتفع و معروف ایران از جمله دماوند، علمکوه، اشترانکوه، بینالود، سبلان، شیرکوه و سهند را فتح کرده است. از ویژگیهای منحصر به فرد علی در ورزش کوهنوردی این است که در این مدت با رعایت مسائل ایمنی و استفاده از تجهیزات استاندارد و تجربیات شخصی خود، حتی یکمرتبه هم دچار حادثه نشده است. در سطور بعدی گفتوگوی ما را با این کوهنورد حرفهای خواهید خواند.
سال1338در شهرستان بجنورد به دنیا آمده است. او از دوران نوجوانی به کشتی علاقهمند میشود و در مدت کوتاهی با شکست دادن حریفهای مختلف، جایگاه خوبی را در کشتی با چوخه به دست میآورد. اما با وجود آینده روشنی که برایش پیشبینی میشود، بهدلیل نداشتن امکانات مالی و حمایتی کشتی را کنار میگذارد.
نقوی با یادآوری خاطرات دور دوران جوانی میگوید: در خانوادهای روستایی و کمبضاعت به دنیا آمدم. پدرم کشاورز سادهای بود که بهسختی میتوانست هزینه خانواده را تأمین کند. آنزمان خبری از باشگاه بدنسازی، فوتبال و والیبال نبود. کشتی با چوخه (کشتی محلی خراسان) ورزش و تفریح مورد علاقه نسل جوان دوره ما بود. در بیشتر عروسیها و جشنها کشتیگرفتن رسم بود و در کنار کشتیگیران حرفهای، نوجوانها نیز زورآزمایی میکردند. چون هیکل و جثه مناسبی داشتم، در نوجوانی کشتیگرفتن را شروع کردم. بعد از به زمین زدن چند نفر از حریفان شهرتی پیدا کردم. هر کجا مراسم و جشنی بود حاضر بودم و در مدت 2،3سال تمام همسنوسالهایم را در میدان کشتی به زمین زدم. در روستاهای اطراف و شهر آشخانه کسی نبود که بتواند پشتم را به خاک بزند.
موفقیتهای پیدرپی علی در جریان مسابقات کشتی با چوخه که در بجنورد برگزار شد باعث شد یکی از مربیان کشتی بهسراغش آمده و از مهارتها و استعدادی که دارد تعریف و تمجید کند: «او از من خواست که کشتی با چوخه را کنار بگذارم و کشتی آزاد را دنبال کنم و این وعده را داد که اگر تلاش کنم، در زمان کمی به عضویت تیم ملی درخواهم آمد. رؤیای عضویت در تیم ملی و قرارگرفتن در کنار پهلوانان بنام خواب و خوراک را از من گرفته بود. باید به مشهد میرفتم و پلههای ترقی را طی میکردم.»
کشتیگیر جویای نام، پولی فراهم کرده و عازم مشهد میشود: «سال1358 به مشهد آمدم و در باشگاه کشتی واقع در میدان سناباد ثبتنام کردم. در باشگاه چند کشتی موفق نیز داشتم اما بعد از گذشت چند هفته متوجه واقعیتهای جدیدی شدم. لازمه کشتیگرفتن فقط جثه و اندام مناسب نبود، تغذیه و امکانات هم تأثیر زیادی داشت. بهعنوان یک جوان شهرستانی که هیچ حامیمالی نداشت و برای تهیه غذا باید کارگری میکرد کم آورده بودم و نمیتوانستم پابهپای دیگر رقبا پیش بروم. برای پیشرفت در کشتی باید در جیبت پول میداشتی. لااقل جوانی مثل من که برای نان شبش کارگری میکرد نمیتوانست در این رشته موفق باشد. آگاهشدن به این حقیقت تلخ من را از کشتی سرخورده کرد. تمام آمال و آرزوهایم خراب شده بود. کشتی را کنار گذاشتم. ضربه روحی شدیدی خورده بودم. چند روزی در خانه خودم را حبس کردم.»
برای پیشرفت در کشتی باید در جیبت پول میداشتی. لااقل جوانی مثل من که برای نان شبش کارگری میکرد نمیتوانست در این رشته موفق باشد
برای جوان روستایی که از کشتی سرخورده شده بود روزها بهسختی میگذشت: «روزی یکی از همان دوستان کشتیگیرم به دیدنم آمد و از من خواست که با هم به کوهنوردی برویم. حالم مساعد نبود، اما با او همراه شدم، مقصدمان کوههای آبوبرق بود. بالای کوه که رسیدم، چند نفس عمیق کشیدم احساس سبکی میکردم. آرامشم را به دست آورده بودم. بعد از این ماجرا به کوهنوردی علاقهمند شدم و هر هفته به کوههای خلج و آبوبرق میرفتم و از آب و هوای لطیف کوهستان لذت میبردم. تکرار کوهنوردی هفتگی از همان دوران جوانی شروع شد و تا به امروز که بیش از 30سال میگذرد ادامه پیدا کرد.»
علی نقوی که کوهنوردی را بهطور مبتدی و به عنوان یک تفریح شروع کرده بود، با ادامه دادن ورزش کوهنوردی و به دنبال آن فتح قلههای مرتفع استان خراسان به کوهنوردی حرفهای تبدیل میشود: «شیفته آرامش کوهستان شده بودم. شغلم جوشکاری ساختمان بود. بعد از یک هفته کار سخت و طاقت فرسا بر روی اسکلتهای آهنی برای رسیدن روز تعطیل لحظهشماری میکردم.
لباس و کفشهایم را میپوشیدم و خودم را به کوههای خلج یا آب و برق میرساندم. بیشتر اوقات تنها بودم و عجلهای برای رفتنوآمدن نداشتم. بعد از مدتی یک جفت کفش و کولهپشتی مناسب برای کوهنوردی خریدم. بهتدریج و با گذشت زمان وسایل دیگر مثل چادر، عصا، ظرف غذا و هر چیزی را که احساس میکردم نیاز دارم خریدم. بعد از چند ماه که تا حدودی با چم وخم کوهنوردی آشنا شدم به فکر فتح قلههای بزرگتر و سختتر افتادم.»
علی برای اولین گام به فکر فتح قله شیرباد در رشته کوه بینالود میافتد: «این قله با ارتفاع حدود 3300متر به بام خراسان مشهور است و در تمام طول سال برفگیر و دارای بادهای تند و بسیار شدید است به همین دلیل به آن قله شیرباد میگویند. روزی که برای فتح این قله با خودرو به پای رشته کوه بینالود رفتم، حس خوشحالی همراه با ترس داشتم تا آن زمان قلهای به این بلندی را فتح نکرده بودم. مسیر فتح را درپیش گرفتم.
در ارتفاع 3هزار متری، باد چنان شدید شد که مجبور بودم مانند لاکپشت به زمین بچسبم. به آهستگی و با احتیاط به حرکتم ادامه دادم بهسختی ولی همراه با لذت شیرباد بلندترین قله و بام خراسان را فتح کردم. با این فتح حال روحیام بهتر شد. بعد از آن قلههای دیگر در رشته کوههای بینالود، هزار مسجد، کلات، بجنورد و تربت جام را یکی پس از دیگری فتح کردم. حالا به یک کوهنورد حرفهای تبدیل شده بودم و چم وخم کوهنوردی حرفهای را میدانستم.»
در ارتفاع 3هزار متری، باد چنان شدید شد که مجبور بودم مانند لاکپشت به زمین بچسبم. به آهستگی و با احتیاط به حرکتم ادامه دادم بهسختی ولی همراه با لذت شیرباد بلندترین قله و بام خراسان را فتح کردم
نقوی در طول این سالها در کنار تداوم و پایبندی به ورزش مفرح کوهنوردی، افراد بسیاری را نیز به کوهنوردی دعوت کرده است. سیدجلیل غراب و حسین دربان 2نفر از این افراد هستند که تحتتأثیر تشویقها و آموزشهای او به کوهنوردی علاقهمند میشوند. این دوستی و همراهی سالها ادامه یافته است و آنها در کنار هم صعودهای بسیاری انجام دادهاند: «هر هفته روزهای جمعه یا هر زمان که فرصت کوهنوردی پیدا میکردم کولهام را به پشتم میانداختم و صبح زود از خانه بیرون میزدم. مهم نبود که چه کوهی را فتح میکنم. در مسیر حرکت کوهها را از نظر میگذراندم و در یک لحظه پای کوهی میایستادم و از آن بالا میرفتم تا فتحش کنم.
در مسیر قله با افراد زیادی روبهرو میشدم. برخی از این افراد کوهنورد حرفهای نبودند و فقط برای گذراندن اوقات فراغت و هواخوری آمده بودند. آنها با دیدن من که با تجهیزات کامل کوهنوردی درحال حرکت بودم، درباره وسایل مورد نیاز و شرایط کوهنوردی سؤالاتی میکردند. من نیز مشتاقانه پاسخ میدادم. در مسیر یکی از همین صعودها به قله زو در مشهد با 2کوهنورد آشنا شدم. آنها علاقه زیادی به کوهنوردی داشتند. اما هنوز خیلی تازهکار و مبتدی بودند.
هر دو آنها در همان برخورد و گفتوگوی اول از من خواستند که کوهنوردی حرفهای را به آنها آموزش بدهم. من نیز وقتی این اشتیاق و علاقه را دیدم تجربیاتم را در اختیارشان قرار دادم. بعد از چند ماه آنها به کوهنوردانی حرفهای تبدیل شده بودند. علاقه مشترک ما به کوهنوردی باعث شد که در صعودهای بعدی به قلههای مختلف ایران همراه و در کنار همدیگر باشیم. حالا سالهاست که در کنار هم هستیم و در بین کوهنوردان حرفهای بهدلیل مهار خرسی در قله شاهوار به گروه 3تفنگدار مشهوریم.»
این کوهنورد بعد از فتح قلههای بلند استان خراسان، فتح قلههای مرتفع و معروف ایران را در برنامه صعودی خود قرار میدهد و 120قله از جمله سبلان، سهند، علمکوه و دماوند را در قالب تیم معروفش فتح میکند.
نقوی میگوید: صعود به قلههای مرتفع و برفگیر بدون داشتن چند همراه حرفهای و ورزیده غیرممکن است. 2دوستم که از آنها اسم بردم 2گزینه مناسب و همدل برای تشکیل یک تیم کوهنوردی بودند. وقتی پیشنهاد تشکیل گروه را به آنها دادم، موافقت خود را اعلام کردند. در اولین قدم برای هماهنگی و آمادگی بیشتر، چند صعود آزمایشی به قلههای مختلف اطراف مشهد انجام دادیم.
بعد از آن برای فتح اولین قله خارج از استان خراسان برای فتح قله شاهوار به استان سمنان رفتیم. شاهوار کوهی با ارتفاع حدود 4000متر است که با داشتن برف دائمی، صخرههای عمودی و درههای عمیق بهترین گزینه برای اولین صعود در خارج از استان خراسان بود. ما بعد از طی مسافتی چند کیلومتری با خودرو، پای کوه رسیدیم و صعود به قله را شروع کردیم. فتح و صعود نسبتا سادهای بود. بعد از فتح موفقیتآمیز قله شاهوار شاهرود، قلههای تفتان، شیرکوه، علمکوه و سبلان و سهند را فتح کردیم.
حالا نوبت به فتح بلندترین قله ایران یعنی قله دماوند بود: «دماوند با ارتفاع حدود 6هزار متر، قلهای بسیار وحشی و همیشه برفگیر است. برای صعود به آن سختترین مسیر یعنی مسیر شمالی و شمال شرقی را انتخاب کردیم. دماوند دارای یخچالهای دائمیاست در فصل گرم سال بخش زیرین این یخها آب شده و لایه بالایی آن باقی میماند. در هنگام عبور از روی این یخچالها هرگونه بیاحتیاطی سبب سقوط به داخل یخچال خواهد شد و نجات جان انسان غیرممکن خواهد بود. خوشبختانه ما بدون هیچگونه مشکلی قله باشکوه دماوند را فتح کردیم.»
در هنگام عبور از روی این یخچالها هرگونه بیاحتیاطی سبب سقوط به داخل یخچال خواهد شد و نجات جان انسان غیرممکن خواهد بود
این کوهنورد 62ساله میگوید: تنها کوه ایران که موفق به فتح تمامی قلههای آن نشدیم، قلههای کردستان است البته آن هم به دلیل فراهمنشدن امکانات و هماهنگیهای لازم بوده است. در برخی صعودها ما کوههای ناشناختهای را کشف و بعد از فتح آن ارتفاع و نام محلی کوه را روی تابلویی نوشته و در همانجا نصب میکردیم. علمکوه زیباترین نمای طبیعی و زیستی را در بین قلههای ایران دارد.
منحصربهفردترین کوه ایران هم سبلان است، در بین بیش از 120قلهای که در ایران فتح کردهایم قله دماوند سختترین و خشنترین مسیر را دارد. زمانی که ما به بالای آن رسیدیم در ارتفاع 4هزار متری با دریاچه فیروزهگون آن روبهرو شدیم. اولین بار با دیدن دریاچهای به این زیبایی که مانند نگینی فیروزهای در میان سنگهای کوهستان احاطه شده بود، قدرت و عظمت خداوند را تحسین کردم و بعد از آن در کنار دریاچه نشستم با خداوند راز و نیاز کردم و از او برای داشتن چنین طبیعت زیبایی تشکر کردم.
بدترین خاطرهای که در ذهن نقوی نقش بسته به یکی از گروههای بیتجربه کوهنوردی برمیگردد: «چندسال قبل که برای کوهنوردی به یکی از کوههای اطراف مشهد رفته بودیم در پای کوه با گروه 15نفری از کوهنوردان جوان و مبتدی روبهرو شدم. به آنها گفتم از مسیر کمخطرتر و آسان که کوهنوردان مبتدی میروند حرکت کنند اما آنها توجه نکردند. بعد از ظهر که ما از بالای کوه به پایین آمدیم دیدیم که چند نفر از افراد همان گروه در حال گریهکردن هستند. از صحبتهای آنها متوجه شدیم 2نفرشان مسیر را گم کردهاند. متأسفانه روز بعد جنازه یک نفر و بدن مجروح نفر دیگر را در ته دره پیدا کرده بودند.»
از نظر نقوی کوهنوردی ورزشی مفرح، شاد و سالمی است بهشرطی که مغرور نشوی و تمام نکات ایمنی و استاندارد را رعایت کنی. همچنین میگوید که بیش از 30سال است که کوهنوردی میکنم، اما تا امروز حتی یک خراش کوچک هم برنداشتهام، چون به قداست و استواری کوه احترام میگذارم و هیچ گاه مغرور تجربه و مهارتم نشدهام.» حالا علی نقوی نوهدار شده است و در محله مطهری ساکن است اما هنوز دست از کوهنوردی برنداشته است.
در برخی صعودها ما کوههای ناشناختهای را کشف و بعد از فتح آن ارتفاع و نام محلی کوه را روی تابلویی نوشته و در همانجا نصب میکردیم
صعود قله شاهوار برای نقوی همراه با خاطره خاصی است: «وقتی شاهوار در سمنان را فتح کردیم تصمیم گرفتیم چادر بزنیم. شب را در بالای قله بمانیم و صبح زود به سمت پایین کوه حرکت کنیم. نصف شب احساس کردم که صدایی را در بیرون از چادر شنیدم. با احتیاط از گوشه چادر به بیرون نگاه کردم. چراغ قوه را که انداختم روبهرویم یک خرس سیاه ایستاده بود، حسابی ترسیده بودیم. هر لحظه امکان حمله خرس وجود داشت. من و 2نفر دیگر از گروه 3تفنگدار از چادر بیرون آمدیم و نور چراغ قوه را به چشمان خرس انداختیم. با درآوردن صدایی شبیه شلیک اسلحه و تیر خرس ترسید و از ما دورشد. آن شب هر 3نفر ما تا صبح بیدار بودیم. صبح زود نیز باروبندیلمان را برداشته و از کوه پایین آمدیم. ما که بدون اسلحه خرس را فراری دادیم بعد از این ماجرا بین کوهنوردان حرفهای به این اسم شناخته شدیم.
علی نقوی که حالا کولهباری از تجربه در ورزش کوهنوردی اندوخته است، تجربیات خود را در قالب راهنمای گروههای کوهنوردی و تیمهای باشگاهی قرار میدهد: «کوهنوردی مثل همه ورزشها به مهارت و تجربه نیاز دارد، این ورزش علاوهبر مهارت احتیاج به صبر و شکیبایی زیادی نیز دارد، ممکن است شما امروز برای فتح یک قله بروید، اما هنوز راه نیفتاده، ناگهان آب و هوا تغییر کند و شما مجبور به بازگشت باشید، به همین دلیل معروف است که در ورزش کوهنوردی زمان مطرح نیست، اینکه شما این قله را در چند ساعت فتح کنید مهم نیست، مهم فتح کردن خود قله است.
برخی کوهنوردان مبتدی یا کمتجربه، با رفتن به چند کلاس سنگنوردی و نشستن پای صحبت مربیان باشگاهی فکر میکنند که حالا دیگر ادموند هیلاری ( اولین فاتح قله اورست) هستند و هر زمان که اراده کنند میتوانند به کوهنوردی بروند و قلهها را فتح کنند. هر کوه مقتضیات و روش فتح خاص خودش را دارد. زمان مناسب برای فتح برخی قلهها مثل شیرکوه یزد یا تفتان در سیستان پاییز و اوایل بهار است. اگر شما در تابستان و هوای گرم بروید، دچار گرمازدگی و ضعف جسمانی شدید خواهید شد. برای فتح یک قله مسیرها و جبهههای متفاوتی وجود دارد، از یک مسیر شاید بتوان با پای پیاده هم رفت اما از مسیر دیگر باید با طناب و جرثقیل عبور کرد.
در ورزش کوهنوردی زمان مطرح نیست، اینکه شما این قله را در چند ساعت فتح کنید مهم نیست، مهم فتح کردن خود قله است
نقوی معتقد است که تجهیزات و لوازم استاندارد و کامل نقش بسیار مهمیدر کوهنوردی دارد. تجهیزات مناسب میتواند در شرایط سخت نجاتدهنده جان کوهنورد باشد. متأسفانه ما از نظر تولید تجهیزات کوهنوردی مثل کفش، طناب و چادر در جایگاه مناسبی قرار نداریم. من 20سال قبل یک جفت کفش کوهنوردی خریدم، هنوز این کفش را دارم و با آن به کوهنوردی میروم. در صعودهایی که به عنوان راهنمای گروههای کوهنوردی و باشگاهی هستم، تجربیاتی را که در طول این سالها به دست آوردهام در اختیار کوهنوردان قرار میدهم.